سلام
این بار میخوام یه گلگی کنم ازاقا پسرها ودخترخانم های دم بخت.جدی جدی بینی وبین الله براچی میخواین زن بگیرید؟ یابراچی میخواین شوهر کنید؟توروخداهمه نگیدبرای تکمیل دینم،وبرای ادامه سیره پیامبرم،این اصل هست،اما فقط همین نمی دونم شاید من دارم اشتباه میکنم، همش همینه شاید به خاطر ضعف ایمان من باشه که فکر میکنم همش این نیست جدا دوست دارم بدونم برا چی می خواین ازدواج کنید؟
ومیخوام هزارتاچیزدیگم بدونم امابزاریدبگم چرااین ومیخوام بدونم ما پنج شنبه مهمون(خارجی)داشتیم اول ازهمه که اقای عزیزحرفی براگفتن نداشتن وسکوت محض منم تصمیم گرفتم هیچی نگم تا خودشون به حرف بیان اما اقای عزیز به جای این که از خودش واز خصوصیاتش بگه گفتن بفرمایید اگه سوالی دارید بپرسید منم گفتم فکر میکنم شمابایداز خودتون بگیدمیدونید چی گفت گفتن من اصولا ادم کم حرفیم شما بپرسید من جواب میدم اخه ادم حسابی درسته که کم حرفی خوبه وادم های عاقل کم حرفن اماکم حرفیم جاداره حساب داره کتاب داره نه اینجاکه میخوای برا اینده ات تصمیم بگیری،سکوت کنی وبگی من کم حرفم.گفتیم اشکالی نداره ازشون پرسیدیم از خودتون بگید؟چه خصوصیاتی دارید؟ازخلق وخوتون بگید؟از ویژگی های همسر ایندتون بفرمایید؟و ایشون گفتن من ادم صبوریم.خلق وخوی خاصتی ندارم.اخلاقم مثل همه ادم هاست.وچیز زیادی از شمانمیخوام درهمین حدکه بامشکلات زندگی بتونیدکنار بیاید.وباز هم سکوت.(بازم گفتیم اشکالی نداره شاید چون سوالات کلی بودن ایشونم کلی جواب دادن)ازاینجابگذریم. میدونید تنهاسوالی که این اقای عزیزازمن پرسیدن چی بود فرمودن شماموسیقی گوش میدید؟منم که تااون موقع ازطرز جواب دادن ایشون خونم به جوش اومده بودواگه میتونستم میزدم زیرگریه دوتام توی سرش میزدم گفتم نه گفتم شماچه طورفرمودن هی سنتی وکمیم پاپ گفتم مثلا کی گفتن همه گفتم مثلااقای افتخاریان و.... گفتن هی گفتم پاپ چی گفتن اونم همه گفتم مثلا گوگوش وداریوش وشادمهرو..... گفتن پس شمام میشناسید گفتم بله(تودلم گفتم نخوردیم نان گندم ولی دیدیم دست مردم)اماادب حکم می کردکه خون سردباشم گفتن بله،همینا رو بیشتر گوش میدم بعدشم صحبت پیرامون همین چیزاکه ازبین صحبتهاشون فهمیدم که ایشون اصلاسنتی گوش نمیدن از نظر ایشون سنتی یعنی غمگین خوب از اینام بگذریم دیگه کم کم داشت اون روم بالا میومد اخه هرچی من میگفتم میگفت مشکلی نیست درصورتی که باید مشکل باشه هرمردی اگه یه جرعه غیرت داشته باشه می فهمه که هر محیطی برای کارهمسرش مناسب نیست وهرکسیم علاقه شدیدبه درس داشته باشه ادامه تحصیل میده در صورتی که ایشون در مقابل هرسوال من جواب میدادن به نظرمن هیچ اشکالی نداره ووووو
اما ازشون پرسیدم اصلا برای چی میخواین ازدواج کنید گفتن برای تکمیل دینم همین
اخه فقط همینه همین شماها بگید همینه همین
اینجا بود که گفتم من حرفی ندارم دیگه
|